فارسی بوک
دانلود رمان جدید ایرانی و خارجی
دانلود رمان نقش نگار  الن از الن پاکپور

دانلود رمان نقش نگار الن از الن پاکپور رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان نقش نگار از الناز پاکپور با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

نقش نگار داستان نگاری از پر از رنگ و نور و زیبایی. نگار با مادر و خواهرش زندگی می کند و تصمیم می گیرد نقش خود را در زندگی ایفا کند و همه چیز از روزی آغاز می شود که نگار برای کار کردن وارد شرکت می شود. نقش نگار داستان مبارزه ی نگار با سنتهای غلط خانواده و کشف کردن توانمندی ها و حسهای بی انتهای نگار است.

خلاصه رمان نقش نگار

_برو کنار بچه می سوزی… نگین با اخم از این جمله مامان از کنار سینک کنار رفت و گاز محکمی به خیار نصفه توی دستش زد… بخار بلند شده از سینک با بوی تند سیر سبزی پلو رو نفس کشیدم و به خرد کردن آرام کاهو های روی میز ادامه دادم… کاسه بلوری که نیم ساعتی بود جلوم بود و پر شدنی نبود… دست بردم و از آبکش کنار دستم از بین تمام اون سبز ها… قرمز ها و نارنجی ها و حتی بنفش ها هویجی برداشتم…مامان عرق روی پیشانی اش را پاک کرد…

سیب زمینی های آماده کرده اش را با صدای جلزی کف ظرف گذاشت… لبخند نصف نیمه ای زدم. حتی نوع ته دیگ غذا هم با سلیقه اش باید جور می بود… _یه ساعت اون یه ذره کاهو تموم نشده… به چشمهای شیطونش نگاه کردم و جوابی ندادم… _یعنی مگه دست اونه… انقد تو خونه نگهش دار تا یاد بگیره کاری که تو میخوای رو انجام بده… صدا در آشپزخانه را خیلی راحت رد کرد و به گوش هر سه نفر ما رسید… نمی خواستم حتی سرم را بلند کنم…

دانلود رمان نقش نگار الن از الن پاکپور رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان بانوی قصه  الن از الن پاکپور

دانلود رمان بانوی قصه الن از الن پاکپور pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان بانوی قصه از الناز پاکپور با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره… حالا سال ها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه… در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره. دو نفر که خاطره ی بدی از هم درگذشته دارن از دو دنیای متفاوت. پسری مغرور وسرد در مقابل دختری لطیف و بی غل و غش. لحظه های حل شدن این تفاوت و اختلاف اونقدر شیرین و قابل لمس شدنه که همتون لذت میبرید…

خلاصه رمان بانوی قصه

آدرس رو درست اومده بودم… نگاهی به ساختمون انداختم به ساختمون قدیمی اما تعمیر شده بود بر خیابون… درش باز بود. واردش که شدم… عجیب یاد دوره کنکور خودم افتادم… صدای موسیقی بی کلام میومد که می دونستم مربوط به آتلیه بچه های طراحی طبقه پایینه از پله ها با آرامش بالا رفتم و به تصاویر کشیده شده توی راهرو دقت کردم… دوستشون داشتم مطمئنا کار خود رامین بود…. به قدری که چیرگی خط درش دیده می شد… شالم رو جلو کشیدم و کوله ام رو مرتب کردم… صدای یه مرد از توی یکی از کلاس ها بیرون میومد… داشت تاریخ هنر درس می داد. یادش بخیر اون

سالی که من این درس رو می خوندم چه روزگاری بود… به میز رو به روم نگاه کردم که خالی بود… خوب منشی پشت میزش نبود… سر چرخوندم شاید ببینمش اما نبود روی دیوار تقدیر نامه هایی به زبان انگلیسی و فرانسه بود… خوب سخت نبود حدس بزنم متعلق به کیه؟؟… و نزدیک میز منشی یه میز کوچکتر به چای ساز و یه بسته چای کیسه ای و یه بسته بزرگ کافی میکس بود… کمی این پا و اون پا کردم… می ترسیدم کار طول بکشه چون باید تا یک ساعت و نیمه دیگه برای تمرین تئاتر شهر می بودم… سر گردوندم و تا کسی رو ببینم اما دیده نمی شد… پشت میز منشی در شیشه ای نیمه بازی

بود که صدای آشنایی داشت ازش میومد. متن مکالمه رو نمی شنیدم اما این صدا عجیب آشنا بود. از عمق خاطراتم بیرون میومد… نا خود آگاه به سمت در رفتم، مردی پشت به در رویه پنجره ای که ازش صدای بوق و فریاد آزادی… آزادی راننده های تاکسی ازش میومد ایستاده بود به مرد با به قامت نسبتا بلند و عجیب آشنا.. این مرد با موهایی اندک جو گندمی که از پشت بسته بود… با اون شلوار جین مشکی و پیراهن کرم رنگ با اون بوی عود آشنای اتاقش… مطمئنا مرد رویاهای نوجوانی من بود… تقه ای به در زدم. به سمتم برگشت… دلم ریخت… خدای من این چشم ها اصلا تغییر نکرده بودن…

دانلود رمان بانوی قصه الن از الن پاکپور pdf رایگان بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " فارسی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.