خلاصه کتاب:
نگاهت، بیروح، مرا به آغوشی کشاند که از ابتدا هم قرار نبود گرم باشد. در زمان، مثل یک شیء بیجان، فرو رفتم. هر حرکت، بیفایده بود؛ فقط بیشتر غرق میشدم. و آغوشت، مثل یخ، مرا در خود گرفت. نمیدانم چرا به چیزی دل بستم که هیچ احساسی نداشت.
خلاصه کتاب:
رازهای خاموش او از بچگی یاد گرفته که دنیا برای کسانی که سکوت میکنند، سختتر است. اما وقتی عشق راهش را به قلبش پیدا میکند، آیا میتواند راهی برای بیان احساساتش بیابد؟
خلاصه کتاب:
نیلو، دختری که زندگیاش تا دیروز عادی بود، حالا با تغییراتی عجیب و ناشناخته روبهرو شده است. هر روز که میگذرد، حقیقتی تازه از وجودش را کشف میکند. اما درست در لحظهای که احساس تنهایی و سردرگمی میکند، سموئل وارد زندگیاش میشود—پسری که حضورش نهتنها محافظتی بیدلیل نیست، بلکه او را به دنیایی تازه و رازهایی پنهان هدایت میکند
💧 چکیده :
👇🏻👇🏻👇🏻
ناگهان خودت را می بینی، خود خودت را از جنسی دیگر، از دنیایی دیگر، چشم بر می گردانی و در لحظه گمش می کنی قدم میزنی، با خیالت، آیا خیال است؟ و ناگهان بازاز پس شیشه های رنگارنگ خیابان، می بینی اش خود توست اما تو نیست فرق می کند، اما خود توست، نگاهش می کنی، نگاهت می کند، حرکت می کنی و همچون تصویرت حرکت می کند فکر می کنی همان توی همیشگی است وآن دیگری تو ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " فارسی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.